کد مطلب:211505 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:102

اصرار بر دفع شبهات ملحدین
از وظایف اولیه و هدف اصلی تهذیب نفوس بشر از راه توحید بوده است - و لذا وجهه همت انبیاء و اوصیاء تحكیم مبانی توحید قرار گرفته و درصدد وظایف خود راهنمائی خلق را به سوی خدا پیشه كرده اند و همه احتجاجات و مناظرات و مراسلات و مكاتبات دعوات همه برای تشدید اساس خداشناسی می باشد و دیدیم كه ائمه معصومین هم به پیروی از وظایف انبیاء درس توحید



[ صفحه 403]



را مقدم بر تمام دروس تعلیم و تربیت داشته و به هر مقدار كه میسر می شد با هر منطق و استدلالی كه قابلیت قبول در طرف بوده راه خداشناسی را آموخته اند.

در عصر امام صادق (ع) به شرحی كه سابقا داده شد افكار و اندیشه ها به راه های مختلف پراكنده شد و از برنامه های ثابت امام صادق (ع) این بود كه باید این افكار پراكنده را به راه صواب هدایت نمایند - در محیط آن عصر مخالفین توحید به نامهای مختلف شهرت داشتند دهریه - طبیعیه - صائبیه - فلاسفه یونان - زنادقه - ملاحده بودند كه هر یك به یك اصلی عقیده داشتند كه با توحید مخالفت می نمودند و همه انكار صانع می كردند چنانچه امروز هم كمونیسم دیالیك تیك - طبیعی دهری و غیره هستند كه دنیا را دنیای خودكار می شناسند و می گویند همه چیز مادیست حتی روح هم مادیست و تمام این عوامل در اثر تركیب طبیعت است.

و به قول شهرستانی دشمن ارباب دیانت هستند و به قول موحدین ملل غربی عقیده و ماهیت فكری آنها به یك اصلی می رسد نهایت در تشخیص و معرفت آن درمانده اند و حتی برخی از منكرین خدا در حقیقت با خدا دشمنی و انكاری ندارند بلكه گفتار و كردار آلوده موحدین علمای طبیعی آنها را به خصومت و انكار واداشته است تعین و تشریفات و شوائبی كه بر دین بسته اند سبب انحراف این طبقه شده است وگرنه عوامل محسوسات هم برای درك حقایق نیازمند به ادراكات معقولات است و تمام عوالم به هم پیوستگی دارد در حقیقت بشر از جهت عقیده و فكر به دو دسته تقسیم می شوند موحد و غیرموحد كه بیش از 220 مذهب آن در هند وجود دارد و همه با انكار صانع یا مظهریت معبود خود می گذرانند و تمام آنها در ماهیت توحید بر فطرت خداشناسی هستند اما درك كیفیت و كمیت این عقیده را نشناخته اند و جمعی هم پس از توحید در انتخاب شریعت و طریقه اجرای احكام انحراف یافته اند كه پس از این خواهیم گفت علل و اسباب پیدایش مذاهب را با عوامل شدت و ضعف و بقاء و محو آن می نگاریم.

با این مقدمات حضرت امام جعفر صادق (ع) در آغاز گشایش مدرسه مخصوص خود زنادقه و ملحدین را دعوت به بحث می فرمود و هر یك را به یك نحوی به طریقی كه خودشان در آن راه به كمال علمی رسیده اند هدایت فرموده است و از آن جمله طبیب هندی بود كه معتقد به یك مؤثر خارجی نبوده و امام صادق علیه السلام او را از همان راه به خدا رهبری فرموده و به شرحی



[ صفحه 404]



كه خواهیم دید سبب املاء كتاب اهلیلجه همان دعوت به خدا بوده زعیم هندی گمان می كرد اشیاء به حواس درك می شود و امام به او ثابت فرموده كه قوه عقلانی باید درك حس نماید و تشخیص صحت و سقم عمل حس با عقل است - حضرت صادق اهلیلجه را وسیله اثبات صانع قرار داد و شبهه او را رفع نمود.

و عالم هندی تصدیق كرد كه هیچ چیز مولد و موجد نفس خود نمی شود و با همان اهلیلجه اقرار كرد كه خودش به خودی خود به وجود نیامده.

امام برای او اثبات فرموده كه قلب باید حواس را دریابد و هیچ تشخیص بدون قلب نمی شود.

آنگاه درباره علم نجوم و هیئت با او مذاكره فرموده و اثبات خالقیت را برای آفرینش این عوالم نمود.

و درباره زمین و نباتات آن و اثر و خواص آنها و تشخیص آن به قلب و عقل و اینكه همه مسخر بنی آدم است تا خدا را بشناسند و تحمید و تقدیس و تعظیم آفریننده آنها بنمایند.

درسی از روی طبیعت نباتات داد تا علمای طبیعی همان راه علمی را كه در پیش دارند طریقه خداشناسی قرار دهند و در حقیقت امام صادق رهبر فكر آنها بوده كه در این تجزیه و تلحیل طبی و داروئی و طبیعی با فكر آنها همراه خداشناسی بروند و آنجا كه خواص و آثار و مآثر و اثر وضعی پیدا می شود بدانند از طبیعت بی شعور نیست بلكه از خالق حكیم علیم قادر توانای داناست كه در نهایت قدرت و اتقان نظام عالم را به وجه احسن حفظ فرموده است.



[ صفحه 405]